زمان تقریبی مطالعه: 50 دقیقه
 

ابوعبیده جراح (قرآن)





عامر بن عبدالله بن جراح، معروف به اَبو عُبِیده جَرّاح، ‌صحابی مشهور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) متعلق به قبیله قریش، از مهاجران حبشه و نقش‌آفرین در ماجرای سقیفه بود.


۱ - نام و نسب



عامر بن عبدالله بن جراح، مشهور به ابوعبیده جراح، صحابی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و از تیره بنی‌حارث بن فهر و از قبیله قریش بود. در نسب او پس از ذکر کنیه، بر خلاف رسم عرب، نام جدّ (جرّاح) او به‌کار رفته است. وجهی برای این نام در منابع یاد نشده است؛ اما با توجه به فراوانی آن می‌توان گفت از اسامی‌ رایج در میان اعراب بوده؛ گرچه به معنای پزشک جراح نیز به‌کار رفته است.

۲ - پدر و مادر



درباره پدر او سخنان متناقض گفته‌اند. بر پایه نقلی، پدر وی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را درک کرد و اسلام آورد. بر پایه گزارشی دیگر، پدر او از مخالفان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود و ایشان را سبّ می‌کرد. گفته‌اند: به همین سبب، ابوعبیده در جنگ بدر سر پدر خود را برید و نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آورد.
صحت این گزارش با تردید روبه‌روست؛ زیرا به گفته برخی مورخان، پدر وی از رؤسای قریش در جنگ فجار بود و مرگ او پیش از اسلام رخ داد. برخی این داستان را از ساخته‌های روزگار فضیلت‌سازی برای صحابه به‌ شمار آورده‌اند. مادر ابوعبیده، امیمه بنت غنم بن جابر، از تیره بنی‌حارث قریش بود که بعدها اسلام آورد.

۳ - ابوعبیده در جاهلیت



ابوعبیده یکی از ۱۷ نفر با سواد مکه هنگام ظهور اسلام بود. وی در روزگار جاهلیت برای مکیان گورکنی می‌کرد.

۴ - ابوعبیده در روزگار پیامبر



گفته‌اند که ابوعبیده همراه ارقم بن ابی‌ ارقم (م. ۵۵ق.) و عثمان بن مظعون (م. ۲ق.) اسلام آورد و از نخستین مسلمانان به شمار می‌رود. برخی اسلام او را به دست ابوبکر دانسته‌اند. با استناد به گزارشی که سن او را در جنگ بدر ۴۱ سال دانسته، می‌توان گفت هنگام اسلام آوردن ۲۷ سال داشته است. وی از دعوت‌کنندگان به اسلام در زمان دعوت مخفیانه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مکه بود.

۴.۱ - هجرت ابوعبیده


نام او در شمار ۱۰ مهاجر نخستین یاد شده که پیش از جعفر بن ابی‌طالب به حبشه هجرت کردند. برخی مورخان گفته‌اند که وی در مهاجرت دوم به حبشه رفت.بعضی نیز او را حاضر در هر دو هجرت دانسته‌اند. وی پس از هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مدینه، از حبشه به مکه بازگشت و سپس به مدینه مهاجرت کرد و در خانه کلثوم بن هدم که خانه مردان مجرد بود، ساکن شد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) میان او و سعد بن معاذ بن نعمان (م. ۵ق.) یا سالم مولای ابی‌حذیفه (م. ۱۲ق.) و یا بلال حبشی (م. ۲۰ق.) پیمان برادری بست. از نظر محقق تستری پیمان اخوت بين افراد با مراعات تناسب روحى آنها بود و هماهنگ نبودن روحيات بلال و ابوعبيده دليل نادرستى اين قول است. وی با محمد بن مسلمه (م. ۴۶ق.) نیز برای برخورداری از میراث پیمان برادری برقرار کرد. روایتی از انس بن مالک در زمینه شراب نوشیدن ابوعبیده همراه ابیّ بن کعب و ابوطلحه انصاری در دست است.

۴.۲ - شرکت در جنگ‌های صدر اسلام


روایت‌ها از حضور ابوعبیده در جنگ بدر و اُحُد به سال سوم ق. حکایت دارند. در جنگ احد از‌ اندک کسانی بود که تا آخرین لحظه ایستادگی و از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دفاع کردند. او به مداوای زخم‌های مجروحان نبرد پرداخت و حلقه زرهی را که در پیشانی پیامبر فرورفته بود، با دندان بیرون کشید و از همین رو، دندان‌های پیشینش شکست و از این جهت او را اَثرَم یا اهتم ‌گفتند. منابع شیعی گزارش داده‌اند که در این ماجرا تنها امام علی (علیه‌السّلام) و ابودجانه انصاری (م. ۱۲ق.) در کنار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ماندند.در برخی منابع آمده که فردی به نام عقبة بن وهب حلقه‌ها را از چهره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیرون آورد. او در غزوه ذات السلاسل به سال هشتم ق.، و به گفته ابن سعد (م. ۲۳۰ق.) در همه جنگ‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و به سخن ابن‌ حجر (م. ۸۵۳ق.) در همه غزوه‌ها، جز غزوه تبوک به سال نهم ق. شرکت داشت. او در سریه خبط (سیف البحر) و ذی‌ القصه به سال ششم ق. فرمانده سپاه بود. در سریه خبط، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را همراه ۳۰۰ تن از مسلمانان به سوی قبیله‌ای از جُهَیْنه فرستاد.
در غزوه ذات السلاسل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را با گروهی از صحابه به کمک سپاهی به فرماندهی عمرو بن عاص (م. ۴۳ق.) فرستاد. با این که او از عمرو بن عاص دل خوشی نداشت، به سبب پیروی از دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با عمرو کنار آمد و از این روی، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وی را تحسین کرد. اخباری ناسازگار درباره حضور او در غزوه تبوک در دست است. منابع اهل‌ سنت معتقدند وی در تبوک حضور نداشت و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را در مدینه باقی نهاده بود. برخی منابع شیعه معتقدند او از کسانی بود که قصد داشتند در بازگشت از غزوه تبوک با رم دادن شتر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایشان را ترور کنند.
ابوعبیده در روز فتح مکه به سال هشتم ق. کنار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود و فرماندهی بخشی از سپاه را بر عهده داشت و پیشاپیش پیامبر وارد مکه شد.

۴.۳ - شرکت در پیمان نامه‌ها


ابوعبیده در ماجرای صلح حدیبیه به سال ششم ق. از گواهان این صلح بود و نامش در کنار دیگر گواهان، بالای پیمان‌نامه نوشته شد. گویا به سبب با سواد بودن، در شمار شاهدان پیمان انتخاب شد. او همچنین از گواهان پیمان‌نامه هیئت‌های نمایندگی قبایل با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود.

۴.۴ - جمع‌آوری زکات


پیامبر او را برای تبلیغ و جمع‌آوری زکات به قبایل و مناطق مختلف فرستاد. او از سوی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای گرفتن جزیه به بحرین فرستاده شد و با اموالی که به دست آورده بود، به مدینه بازگشت و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از بازگشت او خوشحال شد. هنگامی‌که گروهی از مردم نجران به حضور پیامبر آمده، از او خواستند تا فردی امین را به سوی آنان بفرستد، ایشان ابوعبیده را همراه ایشان فرستاد. او همچنین به فرمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای آموزش امور دینی به یمن رفت.

۴.۵ - دفن پیامبر


هنگام دفن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کسی را به دنبال او و فردی دیگر را در پی ابوطلحه فرستادند. ابوطلحه زودتر از ابوعبیده رسید و قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را کَند.
ƒ

۵ - ابوعبیده پس از پیامبر



ابوعبیده هنگام رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با سپاه اسامه رهسپار جنگ بود.چون خبر وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سپاه رسید، با اسامه و عمر به مدینه بازگشت و در مراسم دفن پیامبر حضور یافت. پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و بیعت با ابوبکر، ماجرای ارتداد اعراب برخی نواحی پیش آمد. وی و عمر و سعد بن ابی‌وقاص از ابوبکر خواستند از اعزام سپاه اسامه به روم منصرف شود و ایشان را برای سرکوب‌کردن مرتدان بفرستد. ابوبکر نپذیرفت و تنها عمر را در مدینه نگاه داشت و دیگران را به سپاه اسامه ملحق کرد.

۵.۱ - شرکت در سقیفه


ابوعبیده همراه عمر در سقیفه بنی‌ساعده حضور داشت و در رساندن ابوبکر (م. ۱۳ق.) به خلافت نقشی مهم و اساسی ایفا کرد. برخی از منابع شیعه معتقدند ابوعبیده، ابوبکر، عمر (م. ۲۳ق.)، مغیرة بن شعبه (م. ۵۰ق.)، عبدالرحمن بن عوف (م. ۳۱ق.) و سالم مولای ابی‌حذیفه (م. ۱۲ق.) با هم عهد کرده بودند پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نگذارند خلافت به دست بنی‌هاشم افتد. هنگامی‌که ابوبکر، عمر و ابوعبیده شتابان به سقیفه رسیدند، انصار برای انتخاب خلیفه در آن‌جا گرد آمده بودند. آنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را از مهاجران شمردند و خود را به جانشینی او سزاوارتر دانستند. عمر و ابوبکر نخست قصد داشتند تا با ابوعبیده بیعت کنند؛ اما او ابوبکر را به دلیل تقدم در اسلام و همراهی با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در هجرت به مدینه مقدم دانست.

۵.۲ - اجبار امام علی به بیعت


چون ابوبکر به خلافت رسید، ابوعبیده نقشی عمده در گرفتن بیعت از مخالفان به ویژه امام علی (علیه‌السّلام) داشت. او برای بیعت گرفتن از امام علی (علیه‌السّلام) با اشاره به سابقه وی در اسلام و فضل و خویشاوندی او با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، به سبب جوان بودن او و نیز کهنسالی و تجربه بیشتر ابوبکر، بر آن بود که ابوبکر برای خلافت شایسته‌تر است؛ لذا از امام علی خواست تا این مقام را به ابوبکر تسلیم کند. بر پایه گزارشی، وی در مشاجره با امام علی (علیه‌السّلام) او را حریص به خلافت دانست. هنگامی‌که ابوبکر به حدیثی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) استناد نمود که نبوت و خلافت در بنی‌هاشم جمع نمی‌شوند، ابوعبیده به صحت این حدیث گواهی داد. برخی مفسران شیعی سده‌های نخست او را از کسانی می‌دانند که برای گرفتن بیعت به خانه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) هجوم برد. نیز ابوعبیده همراه عمر و مغیرة بن شعبه در گرفتن بیعت از عباس (م. ۶۸ق.) عموی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای ابوبکر تلاش کرد. بر پایه نقلی، آنان کوشیدند با تطمیع عباس وی را برای جدایی از امام علی (علیه‌السّلام) تشویق کنند. او تا پایان زندگی از مهم‌ترین عناصر استحکام ارکان خلافت شیخین بود و در زمان ابوبکر مدتی متصدی بیت المال شد.

۵.۳ - فتح شام و حکومت بر آن


زمانی که دمشق در محاصره مسلمانان بود، ابوبکر درگذشت و عمر که از آ‌غاز به خالد بن ولید نظر چندان مساعدی نداشت، بی درنگ به جای او ابوعبیده را به فرماندهی لشکر مسلمانان گماشت. و شهرها و مناطق عمده شام از جمله دمشق را فتح کرد. او در سال پانزدهم ق. همراه خالد بن ولید به قصد فتح حِمْص به این منطقه لشکر کشید. مسلمانان پس از ماه‌ها محاصره این منطقه، پیروز شدند و آن را تصرف کردند.
خلیفه دوم در سال۱۷ق. با برکنار‌ کردن خالد بن ولید، ابوعبیده را به حکومت شام منصوب کرد. خلیفه آن قدر به او اعتماد داشت که به گفته خود می‌خواست پس از مرگ، وی را به جای خویش بگمارد. او می‌گفت: آرزو دارم خانه‌ای آکنده از مردانی همچون ابوعبیده داشته باشم. ابوعبیده از فرماندهان مسلمانان در فتح جزیره به سال۱۷ق. و فتح مصر به سال۱۸ق. بود.

۶ - خدمات او به عمر



بر پایه گزارشی، از خدمات او به خلیفه دوم و اهالی مدینه آن بود که چون مدینه دچار قحطی و خشکسالی شد و عمر از والیان شهرهای مختلف برای ارسال مواد غذایی یاری جست، ابوعبیده مواد غذایی فراوان با ۴۰۰۰ بار شتر از شام به مدینه آورد. با توجه به گسترده نبودن مدینه در آن روزگار، این رقم گزاف به نظر می‌رسد. هنگامی‌که عمر خواست بهای این مواد خوراکی را بپردازد، ابوعبیده از پذیرش آن خودداری کرد و این کار را برای رضای خدا دانست. روزی عمر بن خطاب ۴۰۰۰ درهم و ۴۰۰ دینار برای ابوعبیده فرستاد تا وی را بیازماید. او همه آن پول را قسمت کرد.

۷ - وفات



در سال ۱۷ یا ۱۸ ق بیماری طاعون شام را فرا گرفت و گفته‌اند عمر که از فر رسیدن مرگ ابوعبیده بیمناک بود، وی را به مدینه فراخواند. ولی او سرباز زد؛ و سرانجام در سال ۱۸ق. هنگامی‌که ۵۸ سال داشت، در طاعون عَمواس در اردن مُرد و معاذ بن جبل بر او نماز گزارد. وی در روستای «عمتا» در منطقه غور (بیسان) به خاک سپرده شد. منابع از دو پسر وی به نام‌های یزید و عمیر از هند بنت جابر بن وهب یاد کرده‌اند؛ اما نسلی از او نمانده است.

۸ - فضیلت‌های جعلی



ابوعبیده در منابع اهل‌ سنت به عنوان صحابی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، یکی از عشره مُبَشّره و از حواریان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و فقیهان صحابه یاد شده و فضیلت‌هایی جعلی از زبان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابه در ستایش او نقل کرده‌اند؛ مثلا او را امین امت و امین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شمرده‌اند. اما برخی حدیث‌شناسان در صحت انتساب این سخن به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تردید دارند. او را از کاتبان وحی و گردآورندگان قرآن دانسته‌اند. اشعاری هم به او نسبت داده‌اند. او در منابع حدیثی یکی از راویان احادیث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به شمار می‌رود که روایاتی‌اندک از زبان پیامبر نقل کرده است.

۹ - راویان احادیث‌ ابوعبیده



راویان احادیث‌ وی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از این قرارند:
۱- جابر بن عبدالله،
۲- عرباض بن جاریه،
۳- ابوامامه باهلی،
۴- اسلم غلام عمر،
۵- سمرة بن جندب،
۶- عبدالرحمن بن غنم،
۷- عیاض بن غطیف.

۱۰ - موضوعات احادیث‌ ابوعبیده



احادیث منتسب به وی موضوعاتی پراکنده را در بر می‌گیرند؛ از جمله:
۱- فضیلت نماز جمعه؛
۲- فضیلت امر کردن حاکمان به معروف؛
۳- عذاب نسبت‌دهنده دروغ به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)؛
۴- پاداش انفاق در راه خدا؛
۵- به تاخیر‌انداختن قصاص زن گناهکار تا زاده شدن فرزندش؛
۶- استدراج برای امت گناهکار؛
۷- هشدار خروج دجال برای هر قومی‌ از جمله پیروان خود؛
۸- وصیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای اخراج یهود از جزیرة العرب؛
۹- کسانی که شهید محسوب می‌شوند؛
۱۰- روایتی درباره رؤیت خداوند که بیانگر داستان دیدار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و خداوند و گفت‌وگوی ایشان در شب معراج است؛
۱۱- گزارش ناخشنودی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از انحراف امتش پس از ایشان.
[۱۹۹] ابوعبدالله شیبانی، احمد بن محمد بن حنبل، کتاب السنه، ص۱۳۲.


۱۱ - پشیمانی ابوعبیده



نیز گزارشی درباره اظهار‌ اندوه وی از رعایت نکردن وصیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در دست است. از مسلم بن اکیس گزارش شده که روزی نزد ابو‌عبیده رفت و او را‌ اندوهگین دید و از علت آن پرسید. ابوعبیده علت آن را فراموش‌ کردن وصیت پیامبر دانست که وی را از تجمل‌گرایی منع نموده و توصیه کرده بود زندگی ساده‌ای در پیش گیرد؛ ولی وی چنین نکرده بود.در منابع آمده است که وی آرزو می‌کرد گوسفندی بود و خانواده‌اش او را ذبح کرده، از گوشتش بهره می‌بردند. این سخن شاید بر اثر پشیمانی از اشتباهاتش بوده است.

۱۲ - ابوعبیده در شان نزول



با توجه به جای‌گاه ابوعبیده در تاریخ اسلام و نقش‌آفرینی‌های وی در جریان خلافت ابوبکر و عمر، در کتاب‌های تفسیری، نگاه شیعه و سنی درباره او هم‌گون نیست.در منابع تفسیری و تاریخی اهل سنت برای او فضائلی بیان شده است که با واقعیات تاریخی در تناقض آشکار است و می‌توان آنها را فضائلی جعلی و ساختگی دانست؛ اما منابع تفسیری شیعی، بیانگر نکوهش ابوعبیده و نشان‌دهنده عصیان‌گری اوست.

۱۲.۱ - شرکت در احد


«الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيم‌؛ كسانى كه (بعد از جنگ احد، دعوت) خدا و فرستاده او را (براى تعقيب سپاه قريش) اجابت نمودند پس از آنكه زخم و جراحت بدانها رسيده بود، براى كسانى از آنها كه نيكى كرده و پروا پيشه نمودند پاداشى بزرگ است.»
درذیل آیه ۱۷۲ سوره آل‌عمران از ابن‌عباس آمده است‌:پس از جنگ احد، وقتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواست با سپاهی از مسلمانان به تعقیب مشرکان برود، عده‌ای با وجود خستگی و آثار ناشی از شکست و نیز ترس و وحشت، به آن حضرت پاسخ مثبت دادند و خداوند در وصف آنان فرمود: «الَّذینَ استَجابوا لِلَّهِ و الرَّسولِ مِن بَعدِ ما اصابَهُمُ القَرحُ لِلَّذینَ احسَنوا مِنهُم واتَّقوا اجرٌ عَظیم». خداوند در این آیه، به آنان که دعوت خدا و پیامبر را اجابت کرده و پرهیزکار و نیکوکار بوده‌اند، وعده پاداش بزرگ داده است. در ضمنِ روایت پیشین، نام ابوعبیده نیز آمده است.

۱۲.۲ - اثر سجود


«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في‌ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‌ عَلى‌ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيما؛ محمّد فرستاده خداست، و كسانى كه همراه اويند در برابر كفّار نيرومند و سرسخت و در ميان خودشان مهربانند، آنها را همواره در حال رکوع و سجود مى‌بينى كه پيوسته فضل و بخشش خداوند و خشنودى او را مى‌طلبند، نشانه (عبادت و خشوع) آنها در اثر سجده در رخسارشان پيداست؛ اين صفت آنهاست در تورات (موسی)، و صفت آنها در انجیل (عیسی) همانند زرعى است كه (خداوند) جوانه‌هاى آن را (از اطرافش) برآورده و تقويت كرده تا كلفت و ستبر شده و بر ساقه‌هاى خود ايستاده به طورى كه كشاورزها را به اعجاب وامى‌دارد، (خدا چنين كرده) تا به وسيله آنها كفّار را به خشم و غیظ آورد. خداوند به كسانى از آنان كه ايمان آورده و عمل‌هاى شايسته انجام داده‌اند آمرزش و پاداشى بزرگ را وعده داده است.»
سیوطی به نقل از ابن‌عباس، بخشی از آیه ۲۹ سوره فتح «... سیماهُم فی وُجوهِهِم مِن اثَرِالسُّجودِ» را اشاره به چند تن، از جمله ابوعبیده می‌داند؛ امّا نظر به دیگر مصادیقی که سیوطی در ذیل این آیه بیان می‌کند، آشکارا به دست می‌آید که ذکر این مصادیق از باب فضیلت‌سازی است.

۱۲.۳ - داستان دروغین قتل پدر


«لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في‌ قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُون؛ گروهى را كه به خدا و روز واپسين ایمان دارند نمى‌يابى كه با كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى دارند دوستی نمايند، هر چند پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا خويشانشان باشند. آنها هستند كه خداوند ايمان را در دل‌هايشان ثابت و مقرر كرده و با روحى از جانب خود (با نور خاصى يا معارف قرآنى يا توفیق غیبی) آنها را تأييد نموده، و آنها را (در آخرت) به بهشت‌ها و باغ‌هايى كه از زير (ساختمان‌ها و درختان) آنها نهرها جارى است وارد مى‌كند كه در آنجا جاودانه‌اند، خدا از آنها خشنود و آنها از خدا خشنودند، آنها حزب خدا هستند، آگاه باش كه حتما حزب خدا همان رستگارانند.»
ابن‌شوذب بر آن است که آیه ۲۲ سوره مجادله درباره ابوعبیده نازل شده که پدرش را در جنگ بدر به ناچار کشت؛ البته با توجه به آن‌چه از واقدی منقول‌است که پدر ابوعبیده پیش از ظهور اسلام از دنیا رفته بود، پذیرش سخن ابن‌شوذب ناموجّه می‌نماید.

۱۲.۴ - سرپرستی اسرای بدر


«إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُورا؛زبان قال و حالشان اين است كه) جز اين نيست كه ما شما را براى رضای خدا اطعام مى‌كنيم؛ از شما پاداش و سپاسى نمى‌خواهيم.»
ماوردی در ذیل آیه ۹ سوره انسان،به نقلی چنین آورده است: این آیه به کسانی‌ اشاره دارد که سرپرستی اسرای بدر را برعهده گرفتند و ابوعبیده نیز از آنان بود. امّا با توجه به قبل آیه و سیاق مجموعه آیات، و نیز آن‌چه مفسران شیعه و سنی گفته‌اند، شان نزول آن، نذر امام علی و فاطمه (علیهما‌السّلام) و ایثارگری‌های آنان است؛
[۲۱۹] میبدی، ابوالفضل، کشف‌ الاسرار و عده الابرار، ج۱۰، ص۳۲۰.
بنابراین هیچ ارتباطی به سرپرستی اسیران جنگ بدر ندارد.

۱۲.۵ - نوشیدن شراب


«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‌؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، جز اين نيست كه شراب و قمار و بت‌هاى نصب شده (عبادت آنها و قربانی براى آنها و خوردن گوشت آن قربانى) و تيرهاى قرعه قمار، نجس و پلید و از اختراعات شیطان است، پس از آنها دورى كنيد، شايد رستگار گرديد.»
قتاده از حسن بصری نقل می‌کند که آیه ۹۰ سوره مائده، پس از آن نازل شد که جمعی از جمله ابوعبیده جراح، در خانه سعد بن‌ ابی‌ وقاص گرد آمدند و پس از صرف غذا، با شراب پذیرایی شدند و چون خبر به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید، این آیه نازل شد: «یایُّهَا الَّذینَ ءامَنوا انَّمَا الخَمرُ... رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّیطنِ فَاجتَنِبوُه» و بدین‌گونه از نوشیدن شراب نهی شدند.

۱۲.۶ - شرکت در غدیر خم


«وَ إِنْ يَكادُ الَّذينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ؛ و حقیقت اين است كه كسانى كه کفر ورزيده‌اند هنگامى كه اين ذکر (قرآن را) شنيدند نزديك بود تو را به (نحوست) چشمانشان بلغزانند! و (به خاطر عجز از درک قرآن درباره آورنده آن) مى‌گويند: او دیوانه است‌.»
نقل است که آیه ۵۱ سوره قلم در شان ابوعبیده و دوستانش نازل شده است؛ آن‌گاه که پس از نصب علی (علیه‌السّلام) به امامت و خلافت در غدیر خم، به یک‌دیگر می‌گویند: چشمان پیامبر را ببین که هم‌چون چشمان دیوانگان می‌چرخد. هرچند با توجّه به نزول آیه که پیش از هجرت بوده و نیز سیاق آن، این نقل را نمی‌توان پذیرفت.

۱۲.۷ - ترور پیامبر


«يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَليماً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ؛ منافقان به خدا سوگند مى‌خورند كه (سخن ناروا در غياب پيامبر) نگفته‌اند و حال آنكه مسلّما سخن كفر گفتند و پس از اسلام آوردن‌شان كفر ورزيدند (پس از اظهار اسلام اظهار كفر كردند) و تصميم خطرناكى گرفتند (ترور پيامبر يا بيرون كردن او از مدينه) كه بدان نرسيدند، و آنها (بر خدا و پيامبر) خشم و خرده‌اى نگرفتند جز اين را كه خدا و رسولش با فضل و بخشش خويش آنها را بى‌نياز كردند (پس به جاى شكر نعمت خواستند انتقام بگيرند) پس اگر توبه كنند براى آنها بهتر است، و اگر روى برتابند خدا آنها را به عذابى دردناك در دنيا و آخرت عذاب خواهد نمود و آنها را در روى زمین هيچ سرپرست و ياورى نخواهد بود.»
به نقل از حذیفه و عمار، آیه درباره عده‌ای، از جمله ابوعبیده نازل شده که بر آن بودند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به گونه‌ای از پای درآورند.

۱۲.۸ - عدم رضایت خداوند از سخن وی


«يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى‌ مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطاً؛ از مردم پنهان مى‌دارند و از خدا پنهان نمى‌دارند (باكى ندارند كه پنهان نيست) حال آنكه خدا با آنها بود آن گاه كه شبانه درباره سخنى كه خدا بدان راضى نبود بررسى و چاره‌انديشى مى‌كردند (كه به پيامبر بگويند به نفع مسلمان داوری كند)، و خدا همواره به آنچه مى‌كنند (از نظر علم و قدرت) احاطه دارد.»
از امام باقر و امام کاظم (علیهما‌السّلام) نیز در ذیل آیه ۱۰۸ سوره نساء نقل شده که «اذ یُبَیّتونَ ما لایَرضی‌ مِن القَولِ» در شان چند تن از جمله ابوعبیده است که در مجالس خود سخنانی برخلاف رضایت خدا بر زبان می‌آوردند.

۱۲.۹ - توطئه بر علیه اهل‌بیت


«أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُون‌؛ بلكه آنها كار (مکر و مخالفت با حق) را محكم‌تر كردند، ما نيز (كار مكر و غضب را بر آنها) محكم‌تر مى‌كنيم.»
«أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى‌ وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ؛ آيا آنها مى‌پندارند كه ما راز دل و سخن در گوشى آنها را نمى‌شنويم؟ چرا (مى‌شنويم) و فرستادگان ما كه نزد آنهايند مى‌نويسند.»
کلینی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که آیات ۷۹ و ۸۰ سوره زخرف در شان همه آنان نازل شده که در نشستی پنهانی بر آن شدند تا پس از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نگذارند خلافت در بنی‌هاشم باشد، و در این معاهده، ابوعبیده نقش کاتب را داشته است. خداوند در این آیات سخن از توطئه آنان به میان آورده، می‌فرماید: آنان می‌پندارند ما اسرار پنهانشان را نمی‌دانیم.
«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‌ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‌ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليم‌؛ آيا (به چشم دل) نديدى كه خداوند آنچه را در آسمان‌ها و آنچه را در زمين است مى‌داند؟ هيچ نجوا و رازگويى ميان سه نفر محقق نمى‌شود مگر اينكه او چهارمى آنهاست، و نه ميان پنج نفر مگر آنكه او ششمى آنهاست، و نه كمتر از آن و نه بيشتر مگر اينكه او با آنهاست در هر كجا كه باشند، سپس در روز قیامت همه را به آنچه كرده‌اند آگاه مى‌سازد، حقّا كه خداوند به همه چيز داناست.»
در ذیل آیه ۷ سوره مجادله روایاتی درباره ابوعبیده و جلسه مخفیانه پیش گفته آمده است.
«إِنَّ الَّذينَ ارْتَدُّوا عَلى‌ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‌ لَهُم‌؛ همانا كسانى (از اهل کتاب) كه پس از آنكه راه هدایت بر آنها روشن شده به پشت سر خود برگشته‌اند (در عقايد سابق خود مانده‌اند) شیطان (باطل‌ها و گناهان را) در نظر آنها آراسته نموده و در آرزوهاى دور و درازشان افكنده است.»
«ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطيعُكُمْ في‌ بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُم‌؛ اين بدان سبب است كه آنان به كسانى كه آنچه را خدا نازل كرده، ناخوش داشته‌اند (مانند كفار قريش) گفتند: ما در برخى از كارها (توطئه‌هاى پنهان‌تان بر ضد مسلمين) شما را اطاعت خواهيم كرد، و خداوند پنهان‌كارى آنها را مى‌داند.»
در همین روایت، آیات ۲۵ و ۲۶ سوره محمد نیز بر این افراد تطبیق شده‌ که پس از روشن شدن راه هدایت، به گذشته جاهلی خویش بازگشته، مرتد شدند.

۱۳ - فهرست منابع



الاحتجاج: ابومنصور الطبرسی (م. ۵۲۰ق.) ، به کوشش سید محمد باقر، دار النعمان، ۱۳۸۶ق؛ الارشاد: المفید (م. ۴۱۳ق.) ، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق؛ الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.) ، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ اسد الغابه: ابن‌ اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق.) ، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق؛ الاصابه: ابن‌ حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.) ، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ الاعلام: الزرکلی (م. ۱۳۹۶ق.) ، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م؛ انساب الاشراف: البلاذری (م. ۲۷۹ق.) ، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛ البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (م. ۳۵۵ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م؛ البدایة و النهایه: ابن‌کثیر (م. ۷۷۴ق.) ، بیروت، مکتبة المعارف؛ البرهان فی تفسیر القرآن: البحرانی (م. ۱۱۰۷ق.) ، قم، البعثه، ۱۴۱۵ق؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م. ۷۴۸ق.) ، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق؛ تاریخ الخلفاء: السیوطی (م. ۹۱۱ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق؛ تاریخ بغداد: الخطیب البغدادی (م. ۴۶۳ق.) ، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق؛ تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م. ۲۴۰ق.) ، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. ۵۷۱ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّة النمیری (م. ۲۶۲ق.) ، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛ تفسیر العیاشی: العیاشی (م. ۳۲۰ق.) ، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه؛ تفسیر القمی: القمی‌(م. ۳۰۷ق.) ، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق؛ حلیة الاولیاء: ابونعیم الاصفهانی (م. ۴۳۰ق.) ، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۵ق؛ الخصال: الصدوق (م. ۳۸۱ق.) ، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش؛ دائرة المعارف قرآن کریم: مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب، ۱۳۷۸ش؛ دلائل النبوه: البیهقی (م. ۴۵۸ق.) ، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق؛ الرده: الواقدی (م. ۲۰۷ق.) ، به کوشش الجبوری، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۱۰ق؛ الریاض النضره: الطبری (م. ۶۹۴ق.) ، به کوشش عیسی عبدالله، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۹۹۶م؛ سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م. ۲۷۵ق.) ، به کوشش محمد فواز، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق؛ سنن ابی‌داود: السجستانی (م. ۲۷۵ق.) ، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق؛ سنن الترمذی: الترمذی (م. ۲۷۹ق.) ، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق؛ السنن الکبری: البیهقی (م. ۴۵۸ق.) ، بیروت، دار الفکر؛ سنن الدارمی: الدارمی‌(م. ۲۵۵ق.) ، احیاء السنة النبویه؛ سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. ۷۴۸ق.) ، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م. ۸-۲۱۳ق.) ، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛ شذرات الذهب: عبدالحی بن عماد (م. ۱۰۸۹ق.) ، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق؛ شرح نهج البلاغه: ابن ابی‌الحدید (م. ۶۵۶ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق؛ صحیح البخاری: البخاری (م. ۲۵۶ق.) ، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق؛ طبقات الفقهاء: ابراهیم بن محمد الشیرازی (م. ۴۷۶ق.) ، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار الرائد؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م. ۲۳۰ق.) ، بیروت، دار صادر؛ علل الشرایع: الصدوق (م. ۳۸۱ق.) ، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ق؛ الغارات: ابراهیم الثقفی الکوفی (م. ۲۸۳ق.) ، به کوشش المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ش؛ فتوح البلدان: البلاذری (م. ۲۷۹ق.) ، به کوشش محمد رضوان، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۳۹۸ق؛ الکافی: الکلینی (م. ۳۲۹ق.) ، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش؛ کتاب السنه: الشیبانی (م. ۲۸۷ق.) ، به کوشش محمد البانی، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۱۳ق؛ کنز العمال: المتقی الهندی (م. ۹۷۵ق.) ، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق؛ مجمع الزوائد: الهیثمی‌(م. ۸۰۷ق.) ، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق؛ المحبّر: ابن‌ حبیب (م. ۲۴۵ق.) ، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛ المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م. ۴۰۵ق.) ، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ مسند ابی‌یعلی: احمد بن علی بن المثنی (م. ۳۰۷ق.) ، به کوشش حسین سلیم، بیروت، دار المامون للتراث؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ق.) ، بیروت، دار صادر؛ المعارف: ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.) ، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش؛ معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛ المعجم الکبیر: الطبرانی (م. ۳۶۰ق.) ، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق؛ المغازی: الواقدی (م. ۲۰۷ق.) ، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛ من لایحضره الفقیه: الصدوق (م. ۳۸۱ق.) ، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق؛ المنتظم: ابن جوزی (م. ۵۹۷ق.) ، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق؛ بحارالانوار؛ البرهان فى تفسيرالقرآن؛ تفسير العياشى؛ تفسيرالقرآن العظيم، ابن كثير؛ تفسير القمى؛ الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ قاموس‌الرجال؛ الكافى؛ كتاب الخصال؛ الكشاف؛ كشف‌الاسرار و عدةالابرار؛ ابن حزم، علی بن احمد، جمهره انساب العرب، به کوشش محمد عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳ م؛ کلبی، هشام بن محمد، جمهره النسب، به کوشش ناجی حسن، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.

۱۴ - پانویس


 
۱. ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهره النسب، ج۱، ص۱۲۵.    
۲. ابن اسحاق، محمد، السیر و المغازی، ص۲۲۶.    
۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۳.    
۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۶۷.    
۵. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۴۳.    
۶. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۷۵.    
۷. حنبلی،احمد بن محمد، مسند احمد، ج۲، ص۳۲۲.    
۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۴.    
۹. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۷.    
۱۰. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۶.    
۱۱. ابن حبیب بغدادی، محمد بن حبیب، المحبّر، ص۱۷۰.    
۱۲. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۷۶.    
۱۳. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۷۵.    
۱۴. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، اعلام القرآن، ج۱، ص۴۹۰.    
۱۵. مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۲۳۴۵.    
۱۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۳.    
۱۷. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۲۴۷.    
۱۸. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۷۵.    
۱۹. بلاذری، احمدبن یحیی، فتوح البلدان، ص۴۵۳.    
۲۰. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۶۳.    
۲۱. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۰۹.    
۲۲. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳.    
۲۳. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۳۹۳.    
۲۴. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۰۵.    
۲۵. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۶.    
۲۶. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۰۷.    
۲۷. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۱۴.    
۲۸. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۲۴۸.    
۲۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۶۹.    
۳۰. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۳۲۹.    
۳۱. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۰۷.    
۳۲. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۱۰.    
۳۳. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۷۱۰.    
۳۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۳.    
۳۵. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۷۵.    
۳۶. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۳۶۹.    
۳۷. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۵۰۵.    
۳۸. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۱.    
۳۹. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۸۸.    
۴۰. ابن حبیب بغدادی، محمد بن حبیب، المحبّر، ص۷۱.    
۴۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۴.    
۴۲. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۵۵.    
۴۳. شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، ج۲، ص۴۰۰.    
۴۴. ابن حبیب بغدادی، محمد بن حبیب، المحبّر، ص۷۵.    
۴۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۴.    
۴۶. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۱۰.    
۴۷. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۲۸.    
۴۸. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۹، ص۸۸.    
۴۹. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۷، ص۱۰۵.    
۵۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۲۴۰.    
۵۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۵۷.    
۵۲. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۶۸۵.    
۵۳. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۷.    
۵۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۱.    
۵۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۶۷.    
۵۶. ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهره النسب، ج۱، ص۴۵۶.    
۵۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۲۴۷.    
۵۸. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۷.    
۵۹. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۶۰.    
۶۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۱۸.    
۶۱. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، علل الشرائع، ج۱، ص۷.    
۶۲. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۱، ص۸۳.    
۶۳. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۲۴۸.    
۶۴. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۲، ص۷۹۳.    
۶۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۰.    
۶۶. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، اسد الغابه، ج۳، ص۷۴۲.    
۶۷. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۱۳۱.    
۶۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۵.    
۶۹. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۱۰.    
۷۰. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۲۸.    
۷۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۱.    
۷۲. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۱۱.    
۷۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۷۷۰-۷۷۳.    
۷۴. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۲۳-۶۲۴.    
۷۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۵.    
۷۶. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۲۸.    
۷۷. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۱۱۳.    
۷۸. شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۴۹۹.    
۷۹. بلاذری، احمدبن یحیی، فتوح البلدان، ص۴۸.    
۸۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۹.    
۸۱. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۴۰۷.    
۸۲. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۶۱۲.    
۸۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۶۱۲.    
۸۴. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۳۵۲.    
۸۵. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۵، ص۸۴.    
۸۶. ابو بکر بیهقی، احمدبن حسین، دلائل النبوه، ج۶، ص۳۱۹.    
۸۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۷۱.    
۸۸. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۱۲.    
۸۹. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۷۲.    
۹۰. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۷۱۱.    
۹۱. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۷۱۱.    
۹۲. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۷۶.    
۹۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۷۳.    
۹۴. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۶۳.    
۹۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۱۱۱۸.    
۹۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰.    
۹۷. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۶۳.    
۹۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۱۳.    
۹۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۱۱۲۱.    
۱۰۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۰.    
۱۰۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۱.    
۱۰۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۷۹-۱۸۰.    
۱۰۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۰.    
۱۰۴. یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۳.    
۱۰۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۱۹.    
۱۰۶. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۰۷.    
۱۰۷. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، تاریخ الخلفاء، ص۵۷.    
۱۰۸. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۳۶۷.    
۱۰۹. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۵۹.    
۱۱۰. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۵۶۸.    
۱۱۱. واقدی، محمد بن عمر، الرده، ص۴۱-۴۲.    
۱۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۹۱.    
۱۱۳. ابوحامد عبدالحمید، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۸.    
۱۱۴. واقدی، محمد بن عمر، الرده، ص۴۶.    
۱۱۵. واقدی، محمد بن عمر، الرده، ص۴۶.    
۱۱۶. ابوحامد عبدالحمید، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۲.    
۱۱۷. ثقفی، ابراهیم بن محمد، ج۲، ص۷۶۷.    
۱۱۸. ابوحامد عبدالحمید، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۰۵.    
۱۱۹. إثبات الهداة، الشیخ الحر العاملی، ج۳، ص۳۷۸.    
۱۲۰. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۶۶.    
۱۲۱. یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴-۱۲۵.    
۱۲۲. شیبانی عصفری،خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۱۲۳.    
۱۲۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۳۶.    
۱۲۴. بلاذری، احمدبن یحیی، فتوح البلدان، ج۱، ص۱۱۹.    
۱۲۵. بلاذری، احمدبن یحیی، فتوح البلدان، ج۱، ص۱۱۸.    
۱۲۶. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۰۸.    
۱۲۷. بلاذری، احمدبن یحیی، فتوح البلدان، ج۱، ص۱۳۲.    
۱۲۸. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۷، ص۳۹۷.    
۱۲۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۳۶.    
۱۳۰. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۶.    
۱۳۱. ابو القاسم الطبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۵۶.    
۱۳۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۵۹۸.    
۱۳۳. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۲.    
۱۳۴. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۲، ص۷۹۳.    
۱۳۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۷۲.    
۱۳۶. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۱۳.    
۱۳۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۲۷.    
۱۳۸. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۸.    
۱۳۹. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۱۳.    
۱۴۰. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۱.    
۱۴۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۷.    
۱۴۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۰۷.    
۱۴۳. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ج۴، ص۲۵۱.    
۱۴۴. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۱۳.    
۱۴۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۷۳.    
۱۴۶. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۴.    
۱۴۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۶۰.    
۱۴۸. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۸.    
۱۴۹. محب‌الدین‌ الطبری‌، احمد بن‌ عبدالله، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج۴، ص۳۵۵.    
۱۵۰. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۱۴.    
۱۵۱. شیبانی عصفری،خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۱۳۸.    
۱۵۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۴.    
۱۵۳. ابن عماد، عبد الحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج۱، ص۱۶۶.    
۱۵۴. محب‌الدین‌ الطبری‌، احمد بن‌ عبدالله، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج۴، ص۳۵۷.    
۱۵۵. حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج۵، ص۲۳۸.    
۱۵۶. زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء، ج۳، ص۲۵۲.    
۱۵۷. بلاذری، احمدبن یحیی، فتوح البلدان، ج۱، ص۱۴۱.    
۱۵۸. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۴۴.    
۱۵۹. ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبد الله، معرفه الصحابه، ج۳، ص۱۴۶۴.    
۱۶۰. ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبد الله، معرفه الصحابه، ج۱، ص۱۴۸.    
۱۶۱. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۰۹.    
۱۶۲. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۲۴۷.    
۱۶۳. ابن حزم، علی بن احمد، جمهره انساب العرب، ج۱، ص۱۷۶.    
۱۶۴. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۷.    
۱۶۵. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۲، ص۷۹۳.    
۱۶۶. محب‌الدین‌ الطبری‌، احمد بن‌ عبدالله، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج۱، ص۳۵.    
۱۶۷. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، اسد الغابه، ج۵، ص۲۰۶.    
۱۶۸. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۰۷.    
۱۶۹. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۲، ص۵۱۳.    
۱۷۰. ابن حبیب بغدادی، محمد بن حبیب، المحبّر، ص۴۷۴.    
۱۷۱. شیرازی، ابراهیم بن محمد، طبقات الفقهاء، ج۱، ص۳۵.    
۱۷۲. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، تاریخ الخلفاء، ص۵۰.    
۱۷۳. ابو زید بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۳، ص۸۸۱.    
۱۷۴. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۰۷.    
۱۷۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۳.    
۱۷۶. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۲۴۷.    
۱۷۷. ابو نعیم الاصبهانی، احمد بن عبد الله، احمد بن عبد الله، حلیه الاولیاء وطبقات الاصفیاء، ج۳، ص۱۲۲.    
۱۷۸. ابو نعیم الاصبهانی، احمد بن عبد الله، احمد بن عبد الله، حلیه الاولیاء وطبقات الاصفیاء،ج۷، ص۱۷۵.    
۱۷۹. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۰۸.    
۱۸۰. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۷.    
۱۸۱. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۵۸۴.    
۱۸۲. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۹۹.    
۱۸۳. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۳۲۷.    
۱۸۴. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۲۴.    
۱۸۵. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۶-۷.    
۱۸۶. دارمی تمیمی، عبد الله بن عبد الرحمن، سنن الدارمی، ج۳، ص۱۶۲۲.    
۱۸۷. دارمی تمیمی، عبد الله بن عبد الرحمن، سنن الدارمی، ج۲، ص۱۰۸۱.    
۱۸۸. أبو الحسن نور الدین، علی بن أبی بکر بن سلیمان الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۲، ص۱۶۸.    
۱۸۹. أبو الحسن نور الدین، علی بن أبی بکر بن سلیمان الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۷، ص۲۷۲.    
۱۹۰. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۲۸۱.    
۱۹۱. أبو یعلی الموصلی، أحمد بن علی، مسند أبی یعلی، ج۲، ص۱۸۰.    
۱۹۲. حاکم نیسابوری، محمد بن عبد الله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۲۹۷.    
۱۹۳. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۸۹۸-۸۹۹.    
۱۹۴. ابو داود السجستانی، سلیمان بن الاشعث، سنن ابی داود، ج۴، ص۲۴۱.    
۱۹۵. ابو عیسی الترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۷.    
۱۹۶. دارمی تمیمی، عبد الله بن عبد الرحمن، سنن الدارمی، ج۳، ص۱۶۲۲.    
۱۹۷. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۴، ص۴۲۳.    
۱۹۸. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۱۴۷.    
۱۹۹. ابوعبدالله شیبانی، احمد بن محمد بن حنبل، کتاب السنه، ص۱۳۲.
۲۰۰. أبو یعلی الموصلی، أحمد بن علی، مسند أبی یعلی، ج۲، ص۱۷۷.    
۲۰۱. أبو الحسن نور الدین، علی بن أبی بکر بن سلیمان الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۱۰، ص۲۵۳.    
۲۰۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۷۲.    
۲۰۳. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۱۳.    
۲۰۴. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، اسد الغابه، ج۳، ص۲۶.    
۲۰۵. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۷۲.    
۲۰۶. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدرالمنثور، ج۲، ص۳۸۵.    
۲۰۷. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۰۸. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدرالمنثور، ج۷، ص۵۴۴.    
۲۰۹. مجادله/سوره۵۸، آیه۲۲.    
۲۱۰. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۹، ص۴۶.    
۲۱۱. ابو القاسم الطبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۵۵.    
۲۱۲. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۵۲.    
۲۱۳. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدرالمنثور، ج۸، ص۸۶.    
۲۱۴. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۴۷.    
۲۱۵. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۷۳.    
۲۱۶. انسان/سوره۷۶، آیه۹.    
۲۱۷. ابو الحسن ماوردی، علی بن محمد، تفسیر ماوردی، ج۶، ص۱۶۷.    
۲۱۸. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۴۲۳.    
۲۱۹. میبدی، ابوالفضل، کشف‌ الاسرار و عده الابرار، ج۱۰، ص۳۲۰.
۲۲۰. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۴، ص۶۷۰.    
۲۲۱. مائده/سوره۵، آیه۹۰.    
۲۲۲. بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۶۰.    
۲۲۳. قلم/سوره۶۸، آیه۵۱.    
۲۲۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۶۷.    
۲۲۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۱۷۲.    
۲۲۶. توبه/سوره۹، آیه۷۴.    
۲۲۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۱، ص۲۲۲- ۲۲۳.    
۲۲۸. بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۸۱۹.    
۲۲۹. نساء/سوره۴، آیه۱۰۸.    
۲۳۰. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۷۵.    
۲۳۱. زخرف/سوره۴۳، آیه۷۹.    
۲۳۲. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۰.    
۲۳۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۷۹.    
۲۳۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۴، ص۳۶۵.    
۲۳۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۲۱.    
۲۳۶. بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۸۱۹.    
۲۳۷. بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۸۸۴.    
۲۳۸. مجادله/سوره۵۸، آیه۷.    
۲۳۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۴، ص۳۶۵.    
۲۴۰. محمد/سوره۴۷، آیه۲۵.    
۲۴۱. محمد/سوره۴۷، آیه۲۶.    
۲۴۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۲۱.    
۲۴۳. بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۸۸۴.    


۱۵ - منبع



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «ابوعبیده جراح»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.    



آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.